وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

همش درس!

خستم شد به خدا.همش باید درس بخونم.یا مدرسه یا کلاس زبان.تمام روزهام همینجورین.کاملا تکراری.هر روز امتحان داریم.مخم داره سوت میکشه.دیگه سیگنال نمیده.وقتی به معلمای محترم اعتراض میکنیم میگن:خانوم شما دانش اموزین وظیفتونه درس بخونین .اگه اینکارو هم نکنین پس میخواین چیکار کنین؟...چرا کسی مارو درک نمیکنه؟وای یاد ۲شنبه ها که میفتم دلم میخواد بشینمو زار بزنم.نمیدونین چه روزه بدو خسته کننده ایه.ظهر ساعت ۱۲:۲۰ میرم مدرسه.بعد از ظهر ساعت ۵:۳۰ میام خونه.باید بشینم یه کوب درس بخونم چون معمولا ۳شنبه ها امتحان داریم و ۲ درس هم پرسش.بزرگ ترین قسمت کابوسم اونجاست که روزای ۳شنبه نوبت صبح هستم و باید تمام درس هامو در عرضه ۵ ساعت که کلی از این ۵ ساعت هم صرف استراحت و غذا خوردن میشه بخونم.اونم چه درسایی:ادبیات فارسی/زبان فارسی/عربی.سه درس حفظ کردنیه سنگین که هر دفعه یکیشون امتحان و ۲تای دیگه پرسش.وای اصلا دیگه حوصله ی هیچی ندارم.دارم کلافه میشم .این ۲ روز که به لطف بزرگان جنگ اعصاب هم به مشغله ی درسیم اضافه شده.خدایا هرچه دادی شکر...

حالا برای اینکه شما هم مثله من کلافه نشین یه جک میگ(میدونم که بی نمک حالا به شوریه خودتون ببخشید):

یه دفعه یه رشتیه میرفته کلاس غیرت بعد یه شب زنش دیر میاد خونه.ازش میپرسه کجا بودی؟زنش میگه با علی(دوست پسرش)رفته بودیم بیرون!بعد شوهره میگه از این به بعد هر جا خواستی بری با علی میری با علی هم میای!

نظرات 20 + ارسال نظر
سفر کرده چهارشنبه 2 آذر 1384 ساعت 17:15 http://safarkarde.blogsky.com

ایشالا دانشجو میشین این مشکلاتم حل میشه و جاش یه مشکلاته دیگه میاد ....اما دوران قشنگیه خداییش ....

تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون میداده، ترکه تماشا می‌کرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون میدن، ..... شاکی میشه، میگه: ‌حالا اونقدر نشون بده تا یه دفعه اون دروازه بان بگیردش!!!
اینم بی مزه بود .... نه ؟
شاد باشید

مهدی شکرانی جمعه 4 آذر 1384 ساعت 15:43 http://mehdishokrany.blogsky.com

سلاممم.
آخی چقدر بده آدم همش مدرسه باشه .
البته من خیلی مدرسه رو دوست دارمممممم
جوکتم باحال بود(چشمک)
سلامت و موفق باشیییی

احسان شنبه 5 آذر 1384 ساعت 15:12 http://www.ehsan-tanha.blogsky.com

موفق باشید.
تبادل لینک کنیم؟

اطهر شنبه 5 آذر 1384 ساعت 19:25 http://brightfire.blogsky.com

اگر بگریم گونید که عاشق است
اگر بخندم گویند که دیوانه است
پس می گریم و می خندم
که بگویند که یک عاشق دیوانه است

maryam goli یکشنبه 6 آذر 1384 ساعت 07:23 http://maryam-goli.blogsky.com

سلام
به منم یه سری بزن

شکوه یکشنبه 6 آذر 1384 ساعت 10:34 http://agerin1.blogsky.com

سلام نرگسی خوبی .. بابا به خدا مدرسم حال میده قدرشو بدون.. سخته ولی باید تحمل کرد.. جوکتم قشنگ بود کلی از خودم کیف در وکردم..
راستی لینکتم گذاشتم ...
منتظر اپ بعدیتم ولی بشاشتر و پر انرژی.....

مصطفی یکشنبه 6 آذر 1384 ساعت 17:00 http://bmb.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود به من سر بزن
موفق باشی عزیز باییییییییییییییییییی

شکوه دوشنبه 7 آذر 1384 ساعت 00:06 http://agerin1.blogsky.com/

سلام مرسی واسه لینکنرگس جون
قربونت

مصطفی سه‌شنبه 8 آذر 1384 ساعت 17:17 http://bmb.blogsky.com

سلام من به تبادل لینک موافقم بای

خاطره چهارشنبه 9 آذر 1384 ساعت 09:30 http://khaterehkh.blogsky.com

خوب درس خوندن رو دوست نداری ...مدرسه رفتن رو چی! مدرسه بدون درس هم خیلی خوبه ها! مثل ما که آرزوی دانشگاه بدون امتحان داریم!

شکوه چهارشنبه 9 آذر 1384 ساعت 16:50 http://agerin1.blogsky.com/

سلام نرگسی ... انا خوبه؟ نیستی

سایرکس پنج‌شنبه 10 آذر 1384 ساعت 11:45 http://stalker.blogsky.com

چیزی به ذهنم نمی رسه ولی قشنگ بوود

سلام به روزمممممممم
بیا پیشم

مجید جمعه 11 آذر 1384 ساعت 20:48 http://ehsasi.blogsky.com

سلام
ایول کارت خیلی عالیه
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
موفق باشی

اطهر دوشنبه 14 آذر 1384 ساعت 13:15 http://brightfire.blogsky.com

زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود !
با بنفشه ها نشسته ام ،
سال های سال ،
صبح های زود .
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیس شان به دست باد ،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،

باغ رویاها دوشنبه 14 آذر 1384 ساعت 18:26 http://www.baghroyaha.blogsky.com

شب از دریچه چشمانم رویش گلها را میبینم و راز نگاهم را با تیغ های سوزان
خورشید به زمهریر قلبت می فرستم و رود زلال مهرورزی را به پای نازکین
نهال امیدت جاری میکنم . تا جان شیفته ام سایه افکند بر
سالهایی که بی تو گذشت ..... وبلاگ قشنگی داری . در ضمن بابا به نظر نمی رسه اینقدر از درس و حساب فراری باشی؟؟؟؟؟؟؟؟

سمیه چهارشنبه 16 آذر 1384 ساعت 09:18


ما دور نمای قصر عشق را خاطره های پریشانمان ساختیم
ساکت و خموش دوش به دوش دل سپردیم به پیچ و خم جاده ها
تو صبورو من نگران جاده ها ما را بردند...................
تو همه شادی و عشق
من سرا پا سکوت.
تو شکوه اوای ملکوت من لال و خموش
و در این فکر که....................
من کجا تاب جوابی با تو تو دریای ارام و پر صدف
با پاک ترین مروارید ها
من روی سرگردان و بی هدف
فریاد می زنم
فریاد بی صدا که
من کجا تاب پیوسستن به تو

مصطفی چهارشنبه 16 آذر 1384 ساعت 11:48 http://bmb.blogsky.com

سلام عزیز
من اپدیت کردم ...موفق باشی....یا حق

شیما جمعه 18 آذر 1384 ساعت 08:49 http://shima-64.persianblog.com

سلام. ۱ بار رشتیه شب کنار زنش خوابیده بوده میخواد بره دستشویی میگه خانوم جان جای منو نگه دار الان بر میگردم

سلام نرگش خانوم خوبی ؟ چه خبر خوش میگذره ؟ انشالله که خوب و خوش و سلامت باشی و هیچ غمی نداشته باشی .. درس خیلی چیز خوبیه بخون مثل من !!!!!!!!! من که هر وقت لای کتاب رو باز میکنم بیچاره اینقدر سرخ و سفید میشه و خجالت میکشه که من میبندمش .. به هر حال خوشحال میشم بیشتر با هم آشنا بشیم .. یه سری هم به من بزن , منتظرم .
آرزومند آرزوهایت نوید || پسر جنوب و پشت کنکوری ||

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد