وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

اعتراض !!

ما اعتراض داریم ! مدرسه نیاز داریم !!!

این شعاری بود که امروز بچه های ام ابیها توی مسیر از مدرسه تا آموزش و پرورش شهرستان فریاد می زدن !

خیلی وقت بود که تو فکر یه اعتصاب یا یه تظاهرات بودیم ! باید به مسئولین می فهموندیم که ما ببو گلابی نیستیم و وعده های الکی و شعارهای تو خالی نمی خوایم !

چند وقت پیش کل مدرسه برق نداشت !! هوای کلاس های کوچیکمون توی این گرمای طاقت فرسای بوشهر اونم در صورتی که قرار بود ۳۸ نفر کنار هم با فاصله ی خیلی کم بشینیم واقعا خفه کننده و وحشتناک بود ! همه ی بچه ها هماهنگ کردیم و رفتیم توی حیاط نشستیم . معاونمون هر چی جیغ زد که برین کلاس فایده نداشت ! چه طوری می تونستیم سر کلاس بشینیم و درس گوش بدیم ؟! در صورتی که معلم هامون ناز می کردن و می گفتن گرممونه و نمی تونیم درس بدیم و خودمون هم از گرما غش می کردیم ؟!

مدیرمون اومد گفت که اطلاع دادن که تا نیم ساعت دیگه برق ها درست میشه ... ما هم نیم ساعت صبر کردیم ! ولی شد ۱ ساعت و خبری نشد ! همه رفتیم پشت در مدرسه جمع شدیم و عده ای هم تو خیابون ایستادن !! وقتی دیدن کنترلی روی اوضاع ندارن مدیرمون تعطیل اعلام کرد !!

دو سه روز از این قضیه گذشت ...

جناب آقایون عطار زاده و عباسی (مدیر آموزش و پرورش) تشریف آوردن مدرسمون برای رفع مشکلمون و خیلی هم همکاری کردن و با روی گشاده وعده دادن که حد اکثر تا ۱۰ روز دیگه به مدرسه ی نوساز شریعتی نقل مکان می کنیم و مشکلاتمون بر طرف میشه !!!

جناب آقای عطار زاده سر یکی از کلاسا فرموده بودند که شما تا ۳ بشمارید مثل برق نقل مکانتون انجام شده !

لازم به ذکره که همون کلاس نه کولر داشته نه پنکه ! پره ی پنکش (پنکه ی رو میزی !) شکسته بوده و آقای عطار زاده با تعجب از بچه ها پرسیده بودن که خودتون به عمد خرابش کردین ؟؟؟؟!!!!!!!

۱۰ روز گذشت ... و حتی بیشتر ! هیچ خبری از ساماندهی به برق نیست و ما هم چنان توی مدرسه ی مشترکمون با دبستان دخترانه ی معینی به سر می بریم !! شاید برایتون جالب باشه که بدونین ۳ -۴ تا از کلاسا توی مدرسه ی دبستان برگزار میشه و در یکی از کلاسا توی حیاط اون مدرسه باز میشه !!! در ضمن برق مدرسه ی ما و دبستان معینی مشترکه !!!

دیگه امروز بود که خون همه به جوش اومد !

مخصوصا این که خانم کارشناس بهداشت روانی اومد به مدرسمون سر زد و وقتی وضع ما رو دید ازمون خواست که مشکلاتمون رو روی یک کاغذ بنویسیم و بدیم به ایشون تا خودشون شخصا مشکلاتمون رو پیگیری کنن !

این بود که ما رو بیدار تر کرد !

همه ی کلاسا هماهنگ شدیم و قرار شد زنگ تفریح اول که خورد بریم تو حیاط جمع بشیم و با هم بریم آموزش و پرورش !!

زنگ تفریح خورد و همه کیفاشون رو برداشتن و توی حیاط مدرسه جمع شدن ! البته یه عده ترسو که همیشه پیدا میشن به صندلی هاشون چسبیده بودن از ترس این که انضباطشون کم بشه !!

و باز هم جیغ معاونمون بود که به هوا رفت ! همه ی معلم ها تشویقمون می کردن ! معاون ریاضی ها هم کاری به کارمون نداشت ولی من نمی دونم این معاون تجربی ها نخود کدون آشه نپخته است ؟!

حرکت کردیم !! می خواستیم ثابت کنیم که ما بچه های انقلابیم !!!!!!!

رفتیم و اعتراض کردیم ! توی خیابون همه ی ماشین ها با تعجب ایستاده بودن و نگامون میکردن ! انگار خیلی کار عجیبی کرده بودیم ! خوب البته تا حدودی این کار برای مردم مظلوم و تو سری خوره بوشهر عجیب بود ! ما تقصیره خودمونه که محرومیم ! چون صدامون در نمیاد !!!

یه پیر مرد تو خیابون سوار دچرخه بود بهمون گفت شما مدرسه ندارین یا اعتراض دارین ؟!

باعث یه تصادف هم شدیم ... عکس گرفته بودم ولی انگار موبایلم خوردتش !!

حتی آمبولانس هم ایستاده بود و با تعجب نگامون میکرد !!

رفتیم آموزش و پرورش شهرستان ! برای چند دقیقه کل آموزش و پرورش رو تعطیل کردیم ! همه از اتاقاشون اومده بودن بیرون و تو حیاط با تعجب ما رو نگاه می کردن و به هم نشون میدادن ! بعضی ها نگاهشون سرزنش آمیز و بعضی ها نگاهشون مشوق بود !!

به نظر میومد که از قبل منتظر ما بودن ... و وقتی مدیرمون رو اونجا دیدیم کاملا مطمئن شدیم !

ما رو به طرف سالن اجتماعات راهنمایی کردن ! همچنان که فریاد میزدیم ما اعتراض داریم وارد سالن شدیم !!

مدیرمون با دو سه تا مرد اومدن داخل . خانم مدیر گفت که داشتن با اون آقایون میومدن مدرسه که ما رو تو راه دیدن و برگشتن سازمان و منتظرمون موندن !

مسئولین که نمی دونم کی بودن ! حرف هامون رو شنیدن ! رفتار یکیشون بد نبود ولی رفتار اون یکی دیگه واقعا توهین آمیز بود !!!

گفتن که قرار بوده از بهمن پارسال مدرسه ی شریعتی آماده بشه و در اختیار مرکز پیش دانشگاهی ام ابیها قرار بگیره !! ولی اماده نشده ! قرار بوده تابستون آ«اده بشه که نشده ! قرار بوده تا قبل ماه رمضان تحویل داده بشه که نشده ! و حالا دارن تمام تلاش خودشون رو می کنن که هرچه زودتر اون رو به ما تحویل بدن ...

والقصه ...

این داستان سر دراز دارد. بهشون تا دو هفته (هرچند که خیلی هم زیادشونه و دو سال فرصت داشتن !) مهلت دادیم !!!

همه چی رو انداختن گردن سازمان نو سازی مدارس ! امیدواریم کاری نکنن که طاقت ما بیش تر از این تاق (طاق ؟!) بشه ...!!!

ولی خانم مدیر واقعا زحمت میکشن ! ازشون ممنونیم ...


پ.ن:سرما خوردم اساسی ! منم که میدونین مدل سرما خوردگیم چجوریه ؟! این هفته هم همش امتحان داریم ! امتحان فیزیک که امروز بود لغو شد !!

پ.ن : موبایلم مغزش شیپیش گرفته ! جدیدا کارای عجیب غریب زیاد می کنه !!!

پ.ن : این اقدام ما حرف دل بیشتر مدرسه های بوشهر بود ! همونطور که آقایون هم گفتن این فقط مشکل ما نیست بیشتر مدرسه های بوشهر محروم، این مشکلات رو دارن ...

نظرات 32 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 29 مهر 1386 ساعت 19:59 http://mohammad.gashmardi.com

=))

محمود یکشنبه 29 مهر 1386 ساعت 20:46 http://bong.blogfa

نگاه کن از قبل منتظر شما بودن . مقدمتان گل آذین باد . یعنی آموزش و پرورش ایران از بیخ و بن مشکل داره . کاشکی فرزندان این مدیران و مسئولان تو یه همچین مدارسی درس میخوندن . کاشکی این بلا ها که سر شما میاد سر این ها هم میومد . خلاصه کار خوبی کردین رفتین آموزش و پرورش دفه دیگه هم همین کارو کنین . راستی دلتون رو به وعده های این آقایون خوش نکنین . از این وعده ها زیاد میدن . موفق باشی

عماد یکشنبه 29 مهر 1386 ساعت 21:38 http://emadd.com

ایول ... همیشه باید اعتراض کنی که به حقت برسی ... منم سرما خوردم عجب طور !

هادی یکشنبه 29 مهر 1386 ساعت 21:39 http://khalbos.blogfa.com

بابا ایول
باید همیشه با زور کار راه بیوفته
خدا ازشون نگزره که چه بلاهایی سرمون نمیارن به خاطر بی مسئولیتی مسئولین .
خوبه خودت میگی عطار زاده . آخه این بشر تا حالا چه سی بوشهر کرده ؟؟؟!!!

محمد دوشنبه 30 مهر 1386 ساعت 06:49 http://weblog.proclick.org

دوست من واقعا برای وضعیت مدسه تون متاسفم ... . در مورد اینطور مدارس خیلی شنیدم ولی هنوز به چشم ندیدم که شماها چه میکشید ! نمیدونم . ایکاش یکم به فکر بودن مسولین . من از همون اول دبستان توی مجموعه مدارس پالایشگاه نفت درس خوندم و خداروشکر مشکلی نداشتم و چیزی از تیزهوشان کم ندارن . یعنی واقعا مدرسه خوب توی بوشهر پیدا نمیشه ؟ تیزهوشان ؟ نمونه ؟

review2 دوشنبه 30 مهر 1386 ساعت 08:32 http://review2.blogfa.com

آفرین بر شماها... ادامه بدین.... لینک دادیم...

فرزاد دوشنبه 30 مهر 1386 ساعت 11:04 http://farzadda.com

ایران اسلامی به شما شیرزنان انقلابی افتخار میکنه !!

صادق دوشنبه 30 مهر 1386 ساعت 12:37 http://www.oxinmobail.iranblog.com

وبلاگ جالبی داری به من هم سر بزن وبلاگم بدک نیست
نظرت رو هم بگو

مریم خانومی دوشنبه 30 مهر 1386 ساعت 13:13 http://maryam-khanoomi.blogfa.com

سلام
والا شما نزدیکین یه کم اعتراض کنین بلکه بشه !‌
ما که تو مدرسمون یه مشت بچه ی خرخون بی خاصیت جمع شدن ! هر چی هم بزنن تو سرشون آخشون در نمیاد .
ایشالا مشکل برق همه رفع بشه !‌

موبایل من که کلا قاطیهههههه !‌ اصلا امکان درستیدنشم نیست :دی !‌


وبلاگ اطهر بازم فیلتره برای من !!!!!!!!!‌

مجتبی دوشنبه 30 مهر 1386 ساعت 19:04 http://weblog.pws.ir

خدایی کارتون حرف نداشت :ی
امیدوارم به حقتون برسید ...

Nazi سه‌شنبه 1 آبان 1386 ساعت 14:13 http://nazaninetanhaa.persianblog.ir

eyvallaa abji Narges
khosham oomad keyf kardam
:*

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 آبان 1386 ساعت 15:34 http://aeita.blogfa.com

یه دختر دبیرستانی که تو وبلاگش حرفهای گل و بلبلی و قلب تیرخورده و از این چیزا نیست...
جالبه...ادامه بده..

احمد سه‌شنبه 1 آبان 1386 ساعت 23:11

من هم ار بوشهر هستم . حالا حال ها با این اعتراض شما ها که بقول خودتون دنیا رو تکون دادین بوشهر هیچ تغییری نمیکنه.
مدرسه کیلو چنده .اگه واقعا اعتراض داشتین و پایه تظاهرات بودین با ما بیاین به تظاهرات برای پیدا کردن کل بودجه استان بوشهر که چند نفر با هم بالا کشیدن .و بالاخره سر همدیگه کلاه گذاشتن و یکنفرشون چند هزار ملیارد از بوشهر رو برد.
راستی میدونی چرا اینقدر مردم متعجب نگاتون میکردن چون شعارتون فقط مدرسه بود یعنی فقط جلو دماغ خودتون رو میدیدین.انکار اگه مدرسه تون درست شه شما دیگه غمی تو دنیا ندارین.
راستی برنامه ما رو هم خراب کردین.ما هم یه تظاهرات میخواستیم راه بندازیم که موجب دستگیری اون مسئول بشه .اما باید میزاشتیم تا اول همه خبر دار بشن و در زمانی هم تظاهرات کنیم که حداقا یه سال باشه که هیچ تظاهراتی انجام نشده باشه.
راستی مدرستون رو درست کردن یا نه بالاخره.
یعنی این تظاهراتی که شما داشتین و قولی که فلان اشخاص به شما داده بودند عملی شد یا نه.

لی لی چهارشنبه 2 آبان 1386 ساعت 01:56 http://liilii.blogfa.com

بابا دم همتون گرم ....ایول
اگه من جای شما بودم تا فردا بیشتر محلتشون نمی دادم و دوباره اعتراض می کردم....
بازم به شما....

معصوم چهارشنبه 2 آبان 1386 ساعت 08:05 http://www.mesom.blogfa.com

سلام
به روزم

دانشجوی بدبخت چهارشنبه 2 آبان 1386 ساعت 09:53 http://www.daneshjoye-badbakht.blogfa.com/

سلام بابا دمتون گرم خیلی حال کردم کاش بچه های دانشگاه ازاد هم یه خورده از شما یاد بگیرن و یه کم عرضه پیدا کنن.راست می گی تقصیر خودمونه که محرومیم همیشه تو سری خور بودیمو هیچی نگفتیم .همه جا همینطوره مامان من یه شاگرد داره از شهرکرد اومده وحشتناک گرمایی مامانم میگه به خاطر همین مسائل همیشه حالش بد میشه و غش می کنه.نمی دونم میشه روی قولشون حساب کرد یا نه امیدوارم بشه. موفق باشی یا حق

تنها چهارشنبه 2 آبان 1386 ساعت 12:54 http://boghzekhiss.blogfa.com

سلام نرگس...آفرین...این کار سرزنش که نداره هیچ واقعآ جای تحسینه...راست میگی آخه تا کی سکوت و سکوت...دیگه گذشت اون دوران تحصیل ما که تویه این گرمای بوشهر کلاسامون فقط پنکه داشت و گچ میخوردیم اساسی!!! با اون مدیر سخت گیرمون(بلادی) با اون چادرامون که به اجبار باید سر میکردیم...اون موقع ها هم ما زبون نداشتیم یا شایدم ترس از کم شدن نمره انضباط و غیره بود که هیچ نمیگفتیمو تحمل میکردیم...اما الان واقعآ خیلی خوشم اومد از این حرکت بچه های مدرسه شما...اعتراض حق همه ست...

دانشجوی بدبخت چهارشنبه 2 آبان 1386 ساعت 16:41 http://www.daneshjoye-badbakht.blogfa.com/

سلام آپم حتما بیا

تنها چهارشنبه 2 آبان 1386 ساعت 22:31 http://boghzekhiss.blogfa.com

آره نرگس جون؟؟!!!
خانم بلادی واقعآ عمه ی شماست؟!! این خانم بلادی که من میگم مدیر مدرسه آزادی بود اونموقع ها...سخت گیر بود به خدا...ببین یادمه دختر برادر خود خانم بلادی هم اونموقع آزادی درس میخوند...فک کنم اسمش یوکابت بود البته به گمونم اسم مستعار....با این حال اگرم عمه شما هست جای بسی خوشحالیه...ببخش تورو خدا اگه تویه نظرم اسمی از ایشون بردم.

شاذه پنج‌شنبه 3 آبان 1386 ساعت 08:58

همه جا همین خبره. امیدوارم جوابتونو بدن

نوید مهرپویا پنج‌شنبه 3 آبان 1386 ساعت 21:15 http://Mehrpooya.Ir

سلام خوبی ؟ ما هم یه بار به طرف اداره آموزش و پرورش حمله ور شدیم واسه تاریخ امتحانات جواب هم گرفتیم .. یادش بخیر .. انشالله موفق بشین .. یا حق .. به روزم .

شکوفه یاس پنج‌شنبه 3 آبان 1386 ساعت 22:34 http://weblog.persianyas.com

سلام نرگس جان
گفتی پیش دانشگاهی ام ابیها یاد خاطرات اون زمان افتادم.
منم پیش دانشگاهی ام ابیها بودم اون موقع جاش توی خیابون گمرک بود
از سینما تا اونجا کلی باید راه می رفتیم تا می رسیدیم الان شده ضمن خدمت فرهنگیان
چه روزهای بود ظهرهایی که توی اون خیابون سوت و کور پیاده می رفتیم و روزهای بارونی که آب همه جا رو می گرفت.
البته فقط همون یک سال اونجا بود بعد مکانش عوض شد.
از کارهای گروهی خوشم می ام اگه نتیجه مطلوب هم بده بیشتر.
موفق باشی نرگس جان.
راستی دارم سفرنامه حج رو کم کم می خونم خیلی خوشحالم که رفتی ... خدا نصیب همه مشتاقان کنه.
موفق باشی عزیز.
یا حق

افشین جمعه 4 آبان 1386 ساعت 00:20 http://afshin.bushehr.ws/

یادش بخیر ... ما هم توی همین سن و سال بودیم دسته جمعی رفتیم آموزش پرورش چند تا از دبیرامونو اخراج کردیم :دی اقتضای سنه !!!!!!!!!!!!!!!!!

ن جمعه 4 آبان 1386 ساعت 22:44

به اعتراضمون جواب دادن عجبی بالاخره جامون عوض شد و رفتنمون به اداره جواب داد البته یکی میگفت این اقدام تعویض مدرسه به خاطر ما که رفتیم اداره نبوده به خاطر این بوده که آقای حشمت آزاد خانمشون تو مدرسمونه .یعنی پارتی بازی به قول خودشون به خاطر این جامونو عوض کردن البته منم قبول دارم چون مامان بابامم همینو میگفتن که به خاطر این خانمه بوده بعد رفتن همگی به اداره

$
$$$$$$$$$$$$$$
____________$$

_____$$$
_____$$$
_____$$$
_____$$$
_____$$$
_____$$$____$$
_____$$$____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_________________________$$$$___$$
________________$$$$$$__________$$
__________________$$____________$$
________________________________$$
________________________________$$
________________________________$$
________________________________$$


منو لینک کنیییییییییییییییییییییییییییییییییید.
تو رو خدا اینجا یکی منو لینک کککککککککککککننننننننننننننننننننننننه.

منگول شنبه 5 آبان 1386 ساعت 16:01 http://in3ta.blogfa.com

زمان ما هم همین کارو کردیم ولی هیچ فایده ای نداشت خدا کنه واسه شما اینجوری نباشه

behzad-lx یکشنبه 6 آبان 1386 ساعت 02:20 http://www.behzad-lx.blogfa.com

برای بخاری هم میتونین اعتراض کنین؟!!!!
منمون میشم اگه یه سر بیاین مدرسه ما اینجا هم یه اعتراض بکنین . به خدا مردیم از سرما

با سلام
وبلاگ جالبی داری واقعا خوشم اومد
اگر مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن.
موفق و پیروز باشی ممنون که بهم سرزدی

عبدی بوشهری یکشنبه 6 آبان 1386 ساعت 19:54 http://torshuk.blogfa.com

درود بر نرگس خانم.اینکه می گویند حق گرفتنیست،بی اساس هم نیست.شما که خواسته غیر ممکنی نداشته اید،تو این گرمای طاقت فرسای کلاس خواستار رسیدن به مشکل برق شده اید..زنگ زدن به خدمات اداره برق و خواستار رفع خرابی برق شدن،به قولی اینقدر صغری،کبری کردن لازم نداشته است.اما در کشور ما یک مشکل اساسی هست که مادر تمامی مشکلات مردم است و آنهم دید تحقیر آمیز و بی ارزش این دولت نسبت به مردم ایران است.هر صنفی که خواستار حق پایمال شده خود شده،رهبران آن صنف سر از زندان در آورده اند.امیدوارم که به خواسته خود برسید.راستی این طاق که سرکار نوشته اید به معنی سقف قوسی شکل یا سقف خمیده است به همین جهت با کلمه طاقت ارتباط پیدا می کند.که یعنی طاقت در انتظار کشنده ای استواری خود را از دست بدهد و خمیده یا مثل طاق شود.موفق باشید

TAHA 16 جمعه 25 آبان 1386 ساعت 22:11

سلام OK بود.
من چون محبوبم نرگسه تواین سایت اومدم.

t_bavi@yahoo.com

مسعود شنبه 15 دی 1386 ساعت 14:51 http://mehrmah57.persianblog.ir

سلام...
جالب بود... ای کاش می شد درباره مسائل مهم جامعه هم اینطوری اعتراض کرد- هرچند به جایی نمی رسه...

علی پنج‌شنبه 24 مرداد 1387 ساعت 03:22 http://alibushehr.blogfa.com

آقا سام علیک!
همشهری حرکت خوبی بود ولی مشکلی که ماداریم اینه که اون افراد ترسویی که تو کلاس شما دو سه نفر بودن تو جامعه اکثریت رو تو دست دارن حالا یا ترسو هستن یا دستمال کش یا هرچی

آپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد