امروز تولدمه ...
۱۸ سال تموم شد و وارد ۱۹ سال شدیم ...
دارم پیر میشما ! نه ؟!
۲۱ شهریور !!
قبلنا که
بچه بودم یادمه از روز اول شهریور هی پیله می کردم به مامانم اینا که امروز روز تولد منه . مامانم میگفت نیست . ۲۱
ام تولد تو هست ! ولی من باز هم سال بعدش
شهریور که از راه میرسید فکر می کردم تمام روزای
شهریور تولد منه ! روز تولدمو خیلی دوس داشتم ... هر روز از مامانم می پرسیدم
امروز تولد من نیست ؟! بعضی وقت ها هم مامانم اعصابش خورد می شد و دعوام میکرد ... تا این که روز
تولدم میرسید . منم مثل هر روز از مامانم می پرسیدم امروز تولد من نیست ؟! مامانم هم میگفت چرا امروز تولد توئه ! بعد اونوقت بود که می دیدم انگار روز تولد آنچنان فرقی با روزای دیگه نمی کنه ... تو هیچ کس هیچ تغییری ایجاد نمیشد ...
و کم کم همینطور که بزرگ و بزرگ تر می شدم بیشتر متوجه میشدم که روز تولد آنچنان هم آش دهنسوزی نیست !!!
روز تولد فقط یه چیزش خوبه ! که اونم اینه که مثل زنگ خطر میمونه و بهمون اخطار می ده که یک سال گذشت ...
اینم از این ...
تولد های قبلی تو این وبلاگ :
۱. پارسال .
۲. ۲ سال پیش .
پ.ن : اولین گل رزم ... الان دارم یه نرگس می کشم . به این امید شروع به کشیدنش می کنم که این روزا تمام بشه ...
پ.ن : این کار از دیوانه شدنم جلوگیری می کنه ... با دیدن رنگ یاد زندگی میفتم ...