وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

شایعه!!!

این قضیه پست قبلی که نوشتم شایعه ای بیش نبود.

من دیشب از ساعت ۱۱ رفته بودم با بابام تو حیاط نشسته بودم وهمینجور چشمم به اسمون بود...ولی خبری از مریخ نبود که نبود.گول خوردم.

از همتون هم معذرت میخوام که خبر اشتباه نوشتم.نمیدونم.شاید هم اون خبر درست بود.واز اسمون شهر ما رویت نمیشد.کسی تونست ببینه؟!

کم کمک داره نسیم باز شدن مدرسه ها همه جا میپیچه.امروز عصر باید برای لباس مدرسم برم خیاط.اصلا حالم خوب نیست.فکر کنم مصموم شدم.ولی مجبورم برم.وگرنه دیگه خیلی دیر میشه و ممکنه گیرم نیاد.خدا کنه تا اون موقع خوب بشم.

هوا خیلی گرمه.شاید هم گرما زده شدم.اخه دیروز که رفتم کلاس منبت مجبور شدم یه مقدار راه رو پیاده برم.وقتی رسیدم حالم خیلی بد بود.از افتاب داغ داشت سرم میپکید.فکر کنم حال امروزم هم اثر افتاب دیروز باشه.

۵ شنبه فینال دارم.دعا کنید خوب بشه.هنوز که هیچی نخوندم...