وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

زبان !

خیلی غمگینم ! خیلی خوشحالم !

تو امتحان تو یکی از سوال ها که کلمات به هم ریخته بود و باید مرتب می کردیم من کلمه ی tired رو tried دیدم...خیلی غصه دارم.به خاطر همین کل جمله رو اشتباه نوشتم. یکی از معلم زبان ها سر جلسه بود. من به مراقب کناریم گفتم می شه ازشون سوال کنین که این سوال مشکل داره یا نه؟ بعد رفت به معلمه گفت. وقتی داشتن حرف می زدن نزدیک من بودن .هم یکم صداشون رو می شنیدم هم می تونستم لب خونی کنم ! خلاصه معلمه گفت که آره این سوال ایراد داره و فاعل جمله حذف شده. باید راهنماییشون کنم. به مدیرمون گفت توضیح بدم ؟ مدیر گفت نه توضیح ممنوع !

منم با توجه به گفته ی این خانم برای خودم فاعل تراشیدم و یه جمله ی درست اما بدون ارتباط با سوال نوشتم ! یک نمره هم داشت  . از امتحان که اومدم بیرون معلم خودمون رو دیدم . گفت سوال ها چطور بود ؟ گفتم خوب بود فقط یکیش اشتباه بود ! گفت کو؟ ببینم . نشونش دادم .بعد اون گفت که تو این کلمه رو اشتباهی دیدی.ولی کلا این جمله یه of کم داره ! گفت احتمالا معلم ها روش اعتراض می کنن و نمرش بخش می شه رو بقیه سوال ها !

من کلی دلم خوش شد . ولی وقتی اومدم خونه و سوال ها رو نشون بابام دادم معلوم شد سوال ها هیچ ایرادی نداشته ! ایراد از معلم هامون بوده ! بعد که بابام گفت متوجه شدم که اگه اون کلمه رو درست دیده بودم جمله خیلی آسون بوده. به خاطر همین خیلی ناراحتم . یک نمره ازم کم می شه که تقسیم به ۲ که بشه میشه نیم نمره . می شم ۵/۱۹ ...

این سوال بود .این کلمات باید مرتب می شدن :

dishes - Mina - tired - washing - made - dirty

جمله ی مرتب شده هم این می شد :  . Washing dirty dishes made Mina tired

حالا خوشحالم چون :

۱.قضیه مکه رفتنم معلوم شد. گفتن ۲۶ تیر می ریم... ۲۰۰ هزار تومنش رو هم وام می دن...

۲. امروز بعد از ظهر قرار با بابام بریم جوجه طوطی بخریم.

بابام رفته بود تهران و قرار شد از اونجا برام یه جوجه طوطی یا یه جوجه کاسکو بیاره . مامانم دیروز که از سر کار اومد گفت بابات بهت زنگ نزده؟ گفتم چطور مگه؟ گفت هیچی همینطوری . بعد من اسرار کردم تا مامانم گفت هیچی بابات زنگ زده گفته یه جوجه کاسکو گیر آوردم ۲۵ هزار تومن !!!! بزرگش هم ۲۷۰ هزار تومن !!! اون جوجه تازه پر در آورده و با سرنگ بهش غذا می دن. گفته شاید بخرمش. منم بهش گفتم بخره برات . منو بگین مثل خر داشتم ذوق می کردم . اصلا باورم نمی شد . می گفتم مامان امکان نداره ها کاسکو هیچ کس این قیمت نمی ده. حتما مریضه . مامانم گفت نه سالمه فقط خیلی بچه است !

منم دویدم رفتم به بابام زنگ زدم گفتم بابا حتما بخرش خیلی قیمت خوبی گیرت اومده . حالا چه رنگی بود ؟  آبی یا توسی ؟ بابام گفت مگه قراره چه رنگی باشه همون رنگ طبیعی خودش دیگه سبز ! من گفتم سبز ؟!!! مگه کاسکو سبز هم هست ؟ بابام گفت دلت خوشه ها ! من گفتم جوجه طوطی ۲۵ ت نه جوجه کاسکو اون جوجش ۲۷۰ تومنه !

خلاصه منم گفتم خوب اگه این طوره نمی خواد بخری . همین جا که ارزون تره تازه بدبخت خفه هم نمیشه . چون بابام گفته بود باید بذارمش تو قسمت بار و امکان داره خفه بشه.

حالا دیگه قراره از همین جا بخریم . دعا کنین گیرم بیاد. وگرنه دق می کنم...

ادبیات . کنسرت !

 

از کجا شروع کنم؟

اول از امتحان ادبیاتم بگم یا کنسرت استــــــاد کیــــوان سـاکــــت ؟!

اول از کنسرت می گم چون قبل از امتحانم بود و روی امتحانم تاثیر گذاشت !

من روز جمعه مثلا ساعت ۷ موبایلمو گذاشتم رو زنگ که بیدار شم درس بخونم ! موبایل بیچاره هم زنگ زد ولی من خفش کردم و گرفتم خوابیدم ! تا بیدار شدم شد ساعت ۸:۳۰ و تا صبحونه خوردم و کتاب دست گرفتم شد ساعت نه !  مامانم هم که بیدار شد باز برام صبحونه آورد و خلاصه تا شروع کردم ساعت ۱۰ شد . بعدش مثل بچه های خوب مشغول شدم که صدام مزاحم بعضی ها شد و موقعی که تازه رو دور افتاده بودم تو ذوقم خورد و بلند شدم رفتم تو اتاق خودم.و تا از شوک تو ذهنی که خورده بودم در اومدم یک ساعت گذشت.خلاصه قرار بود طرفای ساعت ۶ - ۶:۳۰ بریم کنسرت و من وقتی ساعت ۶ شد تازه ۵ تا درس از ۲۵ تا خونده بودم ! اما مثل بی خیال های بی عار بلند شدم لباس عوض کردم و رفتم! چشتون روز بد نبینه ! وقتی رسیدیم اونجا دیدیم جا برای سوزن انداختن هم نیست چه برسه برای نشستن ما !!! یکی از دوستان (دوست من و شما) رو هم اونجا دیدم . اون بنده خدا هم جا گیرش نیومده بود . ما و همراهامون همینجور سر پا ایستاده بودیم. اینا اومده بودن برای دو شب برنامه یه بلیط فروخته بودن به خاطر همین هم هرکی هروقت دلش خواست اومد و اینجوری شد ! بالاخره بعد از گذشت نیم ساعت یک ساعتی برنامه شروع شد . بقیه جا گیرشون اومد اما من و خواهرام تقریبا تا آخرای مراسم سر پا بودیم. دو اجرای اخری رو دیگه از رو صندلی شاهد بودیم. از تک نوازی اولی اصلا خوشم نیومد. به نظرم میومد که ریتم از دستش در می ره .در ضمن جناب استاد به نظرم خیلی آدم خود خواه و خود پسندی اومد. چون هی برای خودش تشویق می تراشید . دو دقیقه می زد بعد بلند می شد و به ملت اشاره می کرد که دست بزنن !!!!

بعد از تک نوازی پیانو هم اومد رو کار . چند تا اجرای اولیشون کسل کننده و مسخره بود اما آخراش دیگه تقریبا با شور میزدن و خوب شد. ولی از آخرین کارش خیلی خوشم اومد. همه با افتخار به احترام سرزمین دوست داشتنی و عزیزشون بلند شدن و همراه با استاد ساکت و اون آقایی که پیانو میزد سرود ای ایران ای مرز پر گهر رو می خوندن. (استاد می نواخت و ملت می خوندن !)

اون موقع دلم خواست که ای کاش ایران یه چیزی بود که میشد بغلش کنی و من محکم بغلش می کردم و بهش می گفتم که چقدر دوسش دارم ...

مراسم ساعت نه و نیم تموم شد و تا رسیدیم خونه و لباس عوض کردم شد ساعت ۱۰. به نظر شما کی می تونه تو این مدت این همه درس رو بخونه؟ با هر بدبختی که بود خوندم.تا ساعت یک بیدار بودم. بعدش هم ساعت سه بیدار شدم و به زور خوندم. ۲ تا کلمه می خوندم ۲ دقیقه چرت می زدم !

امتحان خیلی آسون بود. دوستام می گفتن از قسمت هایی که من خوندم اصلا سوال نمیاد ولی بر عکس همش از همونجاها سوال اومد ! دارم می فهمم که خدا یه نیم نگاهی هم گاهی به ما می ندازه.

تو سالن امتحان روی دیوار مقابل من جدیدا یه پلاکارد زدن که توش یه چیزی شبیه این نوشته : کسی که می خواهد به هدف تحصیلی خود نزدیک شود باید تمام کارهای غیر درسی را از برنامه ی خود حذف کند !

به نظرم این یه هشدار بود برای من ! سعی می کنم دیگه کار دیروزم رو تکرار نکنم که مجبور بشم با بدبختی ساعت ۳ بیدار بشم !

چند تا عکس از کنسرت گرفتم.ولی متاسفانه کیفیتشون زیاد خوب نیست. بهترین عکس هایی بود که تو اون شرایط می تونستم بگیرم.

عکس ۱

عکس ۲

عکس ۳

پ.ن:شاید کنسرت اونقدر ها هم که من احساس می کنم بد نبوده.شاید این حس بدم به خاطر خستگی زیاد از حدم بود! آخه ادم نمی تونه با پایی که داره از درد می ترکه و کمری که در شرف منفجر شدن زیبایی رو حس کنه !

شیمی !

و اینم از امتحان شیمی...

بارم ها رو اشتباه بهم داده بودن ! گفته بودن فصل ۱: ۲۵/۶  فصل دو:۵/۶   فصل سه هم گفته بودن ۲۵/۷  ولی اشتباه بود

منم به ترتیب زیادی نمره خونده بودم ولی از فصل سه که مثلا بیشترین بارم رو داشت فقط حدود ۳ نمره اومده بود ...

امتحان نسبتا آسون بود.ولی بعضی سوالاش خیلی سخت بود... تازه معلم ما هم خیلی چیزا رو بهمون نگفته بود! مثلا من برای تعیین علامت کار و گرما تو محاسبه ی انرژی درونی نمی دونستم باید چیکار کنم ! ولی خوشبختانه تو حاشیه کتاب نوشته بود و من هم حاشیه ها رو سعی کردم بخونم !

وای یه چیز دیگه !!! چرک نویس بهمون ندادن! هرچی التماس می کردیم و زجه می زدیم بهمون ندادن گفتن چون نهایی هستین چرک نویس نداره! نمیدونم فیزیک و ریاضی رو می خوایم چیکار کنیم ! من که کلی گیج شده بودم چون هر قسمت جواب سوالمو تو یه سوراخی نوشته بودم ... خدا کنه چیزی رو جا ننداخته باشم  . وقت هم نکردم روشون دوباره نگاه کنم

مدیرمون هم وسط امتحان یهو رفته پشت تریبون و آزاد سازی خرمشهر رو تبریک میگه ! من که می خوام از این به بعد خانم وقت شناس صداشون کنم !

امتحان بعدیمون ادبیـــــات اســـــــــــت ! من که ادبیات برام خیلی سخته ! یعنی سخت نیستا ولی سرعتم تو خوندنش خیلی کمه ... همش وقت تلف می کنم چون دلم به خوندنش نمیره.فقط معنی شعر دوست دارم.از خود آزمایی ها حالم به هم می خوره...همچنین تاریخ ادبیات ها که دیگه حرفشون نزدنیه !

راستی شیمی رو تموم کرده بودم  البته تقریبا ...

می خوام برم دریا ولی مامانم نمی ذاره ...می گه تا امتحانات تموم نشه نمی تونی بری چون سرما می خوری منم که وقتی سرما می خورم تا یک ماه تو بیمارستانم.مامانم کلی ویتامین ث داره تو شکمم می کنه دیگه پدرم در اومده . ولی چند روزه که احساس سرما خوردگی می کنم. دعا کنین احساسم غلط باشه ...