وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

حج نامه . قسمت سوم !

تو فرودگاه جده پیاده شدیم . اونجا برای هواپیما پله نمی ذاشتن !! یه اتاقک به در وصل می کردن که از اون که رد میشدی وارد یه راهرو می شدی و بعد هم پله به سمت پایین و بالاخره چهره ی وحشتناک عربا ! تو هواپیما کلی بهمون تذکر دادن که تو فرودگاه منظم باشین و دوتا صف یک ردیفه تشکیل بدین و اکیدا بین صفا واینسین ! شیرازی ها هم از فرودگاه شیراز با ما همراه شدن . اونجا دیگه داشتیم از خستگی می مردیم و لحظه شماری می کردیم بریم هتل بخوابیم . کاروان دانشجویی تهران قبل ما رسیده بودن و خدا بده برکت ... خیلی زیاد بودن . اونجا هم یه سالن کوچیک داشت با یه مشت صندلی مسخره . خیلی فرودگاشون داغون بود . البته محوطه ی بیرونش قشنگ بود ولی داخلش خیلی قدیمی و بد بود . دم در دستشویی هم حتی پلیس وایساده بود ! یکی یکی داخل می کرد و اگه معطل می کردی کلی در می زد که بیا بیرون !خلاصه کلی هم تو فرودگاه جده الاف شدیم تا بالاخره رفتیم که پاسپورتامون رو چک کنن . نوبت من که رسید عربه گفت اسم ؟ گفتم نرگس ... بعد گفت نرجس من گفتم نه نرگس اومدم کل کل کنم که یادم اومد این بنده خداها گ ندارن ! اصلا تلفظ حرف گ براشون خیلی سخت بود !!! یکی از بچه ها اسمش مژگان بود . اسم اونو دیگه به هیچ وجه نمی خوندن  :دی

بعدش نوبت رسید به تحویل ساک . کلی گشتم تا ساکمو پیدا کردم . و بالاخره پاسپورتمون رو تحویل رییس کاروان دادیم و رفتیم سوار اتوبوس شدیم و حرکت به سوی مدینه ی منوره ...

اونجا اینقدر آباشون با کلاس بود :دی . اینم عکسش .

همه داشتن از گشنگی می مردن ... تا این که تو راه یه رستوران ایستادن .ساعت ۱:۳۰ بعد از نصفه شب بود . و اولین غذامون رو تو خاک عربستان خوردیم ... شینسل مرغ ! خیلی خوشمزه بود . مخصوصا سیبزمینیش ...

بعد از ۵ ساعت رسیدیم مدینه نمیدونم دقیقا ساعت چند بود ولی می دونم داشتم از خستگی می مردم ...

ادامه دارد ...


پ.ن : به نظر هرکی که نوشته هام ارزشی نداره و چیزایی که باید بگم رو نمیگم و از چیزای الکی تعریف می کنم میتونه نوشته هامو نخونه ! من اینجا برای خودم و دل خودم مینویسم و مینویسم تا بتونم خاطراتمو ثبت کنم و نه هیچ چیز دیگه ...

نظرات 7 + ارسال نظر
ایلیاد دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 21:18 http://luna.blogsky.com

حرفهایی هست برای « گفتن » که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم

و حرفهایی هست برای « نگفتن »
حرفهایی که هر گز سر به « ابتذال گفتن » فرود نمی آورند
حرفهایی شگفت ، زیبا و اهورایی همان هایند
و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهایی است
که برای « نگفتن » دارد.

دکتر شریعتی

مریم خانومی دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 21:27 http://maryam-khanoomi.blogfa.com

سلاممممممممممم

هر کی فکر می کنه ارزشی نداره مجبور نیست بخونه ! خاطرات و روزنوشت هر کسی به خودش ربط داره و برای اون افرادی می نویسه که دوست دارن بخونن !‌

شاد باشی عزیزمممممم

کی بریم دریا ؟ البته بعد از اینکه مامان بابام اومدن :دی

هوای شرجی دوشنبه 29 مرداد 1386 ساعت 21:48 http://sadegh.bushehr.ws

سلام. جهت اطلاع 1- اون نوشیدنیه که رو میز گذاشته با 5 درصد الکله! 2- اون هم مرغ نیست ... بهتره چیزی نگم!! D:

هادی سه‌شنبه 30 مرداد 1386 ساعت 01:42 http://khalbos.blogfa.com

چقدر نخشن معطلی تو فرودگاه . اونم تو کشور غریبه . اما از قرار معلوم اونجا همش ایرانی بودن.
راسی ای تبلیغ دسمال کاغدی بید یا خوراک شنسل ؟ :دی

تنها سه‌شنبه 30 مرداد 1386 ساعت 10:35 http://boghzekhiss.blogfa.com

سلام نرگسم...
تو اینجا اونچه رو که خودت میدونی می نویسی...
اگه قراره این سفر نامه هم توسط تو نوشته بشه باید همینجور شروع بشه که تو کردی...
پسسس...کار تو درسته عزیزم...ادامه بده...
باز هم منتظر ادامه ایم...

فرزاد سه‌شنبه 30 مرداد 1386 ساعت 11:13 http://farzadda.com

به نظر من که جذاب می نویسی .. عجب مرغی خوردیا .. تو چهارراه زند شیراز هم همچین مرغی گیرت نمیاد !

نجمه سه‌شنبه 30 مرداد 1386 ساعت 15:59 http://www.daneshjoye-badbakht.blogfa.com

سلام نرگس جون یه چند روز من نتونستم سر بزنم چقدر اپ کردی ولی من همشو خوندم بازم می گم زیارتت قبول

آره از اون بالا هم آسمون هم زمین خیلی قشنگه مخصوصا اگه شب باشه شهرا با چراغاشون خیلی با حالن

ایشالله دفعه بعد با هم می ریم(; یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد