وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

وب نوشته های من

می نویسم برای ثبت لحظه های زشت و زیبایم...دوست داشتی بخون !

:((

داشتم سیب زمینی سرخ میکردم خیر سرم ، روغن به قول بوشهری ها پشنگه زد ریخت روم (گلوم ، پشت دست راستم ، انگشت اشاره و شصت دست راستم ، بین آرنج و مچ دست راستم و لپم !)

فکر کنم یه 20 درصدی باشه

با دست چپ اینارو نوشتم :(

خسته شدم !!

اینجا رو خیلی دوس دارم ... ولی از دستش خسته شدم !!

دیگه از این سانسور های اجباری ...

از وحشتی که نسبت به حرف های مردم باید داشت ...

از حرف و حدیث هایی که هر لحظه انتظار شنیدنشون می ره ...

از این که خیلی وقت ها شده که با خیلی حرف ها اومدم ولی از نوشتنشون پشیمون شدم ...

از این که اینجا با دلم یکی نباشه ...

خسته شدم !!

و این خستگی داره باعث میشه که یه افکار جنون آمیز به سرم بزنه !!!


پ.ن:بعضی وقت ها دلم میخواد بعضی حرف ها رو به بعضی افراد بزنم ولی از عواقبش میترسم ...

پ.ن:یعنی میشه که بشه ؟!

پ.ن:شاید در آینده ای بسیار نزدیک این صفحه چشمانش را به سوی دنیا ببندد !!


گل نرگس !




پ.ن ۱ : عکس برگشت سر جاش .

پ.ن ۲ : سلام چطورین ؟!

پ.ن ۳ : اینو خودم کشیدم . ابزار نقاشی : آبرنگ - گواش .

پ.ن ۴ : دچار جنون تلخ شدم !!